کریم اهل بیت امام حسن مجتبی


 نه رواقی، نه گنبدی، حتی

سنگ قبری سرمزار تو نیست!

 

غیر مُشتی کبوتر خسته

خادمی، زائری، کنار تو نیست

 

بغض هایم کجا دخیل شوند؟!

پس ضریحت کجاست آقاجان؟!

 

روضه خوان ها چرا نمی خوانند؟!

گریه ها بی صداست آقاجان

 

گنبدی نیست تا دلم بپرد

پابه پای کبوتران شما

 

کاش می شد که دانه ای گیرم

امشب از دست مهربان شما

 

حرفِ گلدسته را نباید زد

تا حسودان شهر بسیارند

 

از شما خانواده آقاجان

درمدینه همه طلبکارند!

 

حیف آن چاهها که حیدر کند!

چقدر مادرت دعاشان کرد

 

عوض آن همه محبت ها

این مدینه چه خوب جبران کرد!

 

کاش ایران می آمدی آقا

نزد ما اهلبیت محترمند

 

شیرِ مظلومِ بی حرم، اینجا

پسران تو صاحب حرمند

 

کاش ایران می آمدی آقا

ملک ری قبله ی ولا می شد

 

مثل مشهد برایتان اینجا

مشهد الحسن بنا می شد

 

کاش ایران می آمدی آقا

قدمت روی چشم ما جا داشت

 

کاش خاک شلمچه و فکه

عطر یاس عبایتان را داشت

 

کاش ایران می آمدی آقا

 مردمش رأفت و حیاء دارند

 

ریسمان دست هم نمی بندند

همه دل های با صفا دارند

 

کاش ایران می آمدی آقا

در مدینه غریب افتادید

 

من بمیرم برایتان؛ گیرِ

عده ای نانجیب افتادید

 

کاش ایران می آمدی آقا

مردمش از مغیره بیزارند

 

حرمت گیسوی سپیدت را

در مدینه نگه نمی دارند

 

کاش ایران می آمدی آقا

نوکری تو کم ثوابی نیست

 

همه جا از فضائلت گویند

صحبت ازمجلس شرابی نیست