وبلاگی پر از مطالب خواندنی

۷ مطلب با موضوع «شهید،جانباز و...» ثبت شده است

کسانی که برای ما تلاش کنند...قطعا راه را نشانشان میدهیم...!

خوشتیپ بود... ساک ورزشی هم گرفته بود دستش... آخه چندسالی بود که باستانی کار شده بود... هیکل روفرمی داشت...

اومد توی باشگاه... بعد از سلام و احوال پرسی، وقتی خواست لباسش رو عوض کنه...
یکی اومد توی باشگاه و گفت:...آره دیگه...تیپ زدی و ساک ورزشی هم گرفتی دستت...
دو تا دختر پشت سرت که بودند داشتند راجع به تو حرف میزدند.....
....انگاری دنیا سرش خراب شده بود...دنیا دور سرش میچرخید...لباساشو تن کرد... عصبانی و ناراحتی از باشگاه رفت بیرون...!
 فردا شب که اومد باشگاه... همه بهش میخندیدند!
کچل کرده بود...یک شلوار کردی بزرگ مشکی پوشیده بود.... تازه لباساشو ریخته بود توی کیسه زباله....! (شهید ابراهیم هادی)

واقعا از شهدا گفتن و از شهدا نوشتن، کار بسیار سختیه.... اونچیزی که شهدا را خاص میکرد، مرام و مردانگیشون بود؛ چه دنیای عجیبی داشتند...
در جبهه هرکس عاشق اباعبدالله علیه السلام بود، از خدا میخواست که بدون سر به شهادت برسد....
هر کس عاشق سقای بی دست کربلا، حضرت عباس علیه السلام بود، از خدا شهادت عباسگونه میخواست...
هر کس عاشق مادر سادات بود شهادتی پهلوشکسته طلب میکرد...
 شهدا تلاش میکردند که در زندگی ، رضایت خالق  را به هر نحوی که شده، جلب کنند...

آی جوانی که از خدا طلب خیر و نیکی میکنی... حق نداری طوری تیپ بزنی که کسی دلش بخواد....! شهدا اهل مرام و معرفت بودند...!

شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که میشه از کاباره به بهشت رفت....! (حر انقلاب اسلامی، شهید شاهرخ ضرغام)

شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که توی اتاق فرمانده نظامی آمریکایی ات میشه نماز خوند...! (شهید عباس بابایی)

شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که یک اسیر عراقی زخمی را 7 کیلومتر روی دوش خودش آورده بود عقب...! (شهید ابراهیم هادی)

شـایـد بـاور کردنش سخت باشه که یک زن بی سرپرست رو زیر بال و پر خودش گرفته بود تا توی کاباره کار نکنه....! (شهید شاهرخ ضرغام)

و هزار شـایـد دیگـه ای که زندگی شهدا به ما ثابت کرد، شـدنـیـه...!

زندگی متفاوت شهدا را در وبلاگ مروت و مردانگی شهدا بخوانید.

اللهم صلی علم محمد و آل محمد و عجل فرجهم





۰۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۲ ۲۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
خواندنی ها

خدایا مرا ببخش

خدایا مرا ببخش


 خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می کنم

ببخش!


مناجات دکتر شهید چمران




۱۴ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۳ ۱۷ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
خواندنی ها

عنایت امام حسین علیه السلام به امیرکبیر


امروز روز شهادت یکی از بزرگمردان تاریخ ایران امیرکبیر هست. به همین دلیل این مطلب رو در وبلاگ قرار دادم .امیدوارم مفید باشه


آیت الله اراکی فرمود:شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت:خیر

ادامه مطلب...
۲۰ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۷ ۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
خواندنی ها

جبهه بخور و بخواب بوده


جبهه


آیا میدانید:

جبهه رسما بخور و بخواب بوده؟؟!!


خمپاره می خوردند و می خوابیدند...

(شادی روحشون صلوات)

۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۵:۴۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

شعر زیبا درباره جانباز

دویدم و دویدم

سر کوچه رسیدم

بند دلم پاره شد

از اون چیزی که دیدم


بابا میون کوچه

افتاده بود رو زمین

مامان هوار می‌زد

شوهرمو بگیرین

ادامه مطلب...
۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

نماز آخر یک نوجوان


زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند.

در میان رزمندگان نوجوان با صفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمه ای بود و باران گلوله از سوی عراقی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.

هنگامی که آیت الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.

ادامه مطلب...
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

خاطره ای از یک جانباز قطع نخاعی


یک روز خانومم برای کاری منزل مادرشون رفتند و دختر سه سالمو در منزل پیش من گذاشتند.من هم گفتم ایراد نداره, کاری که نداره, با خودش بازی میکنه. مادرش هم زود برمیگرده.


درادامه این سردار بزرگوار با بغض تعریف میکردند:دخترم از کمد قدیمیمون وسایل مادرشو درمیاورد و به صورت بازی مثلا به من می فروخت میگفت: بابا این کیف مثلا صد تومن میخری,منم خریداربودم. 


بازی که تموم شد وسایل را برداشت ببره در کِشو کمد بزاره. چون توان بستن کشو را نداشت, دو دستی با تمام توانش کشو را بست و چون خیلی با قدرت انجام داد متوجه نشد چهار تا انگشتش موند لای کشو.

من متوجه شدم صدای جیغ دختر سه سالم داره میاد. دائم صدا میزد بابا انگشتام!بابا گیر کرده! 

ادامه مطلب...
۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۶ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
خواندنی ها
http://www.IraniTopSite.com , ايرانی تاپ سايت