حضرت معصومه


با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!


درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو


صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما


به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو


گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم


 باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو


باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو


دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...


شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:


شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو


شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است


بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو


این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی


زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!


کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است


زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان ...


سیدحمیدرضا برقعی


مطالب مرتبط:

شعری بسیار زیبا از سیدحمیدرضا برقعی

شعری فوق العاده از سید حمیدرضا برقعی

شعری زیبا از سیدحمیدرضا برقعی تقدیم به امام حسن عسکری

جدیدترین سروده سید حمیدرضا برقعی درباره امام حسین-خیلی قشنگه

غزل زیبای سیدحمیدرضا برقعی به مناسبت اربعین امام حسین+ صوت

شعری فوق العاده زیبا درباره کربلا از سیدحمید رضا برقعی

شعر بسیار زیبای سید حمیدرضا برقعی درباره زیارت امام حسین علیه السلام

شعری بسیار زیبا از سید_حمیدرضا_برقعی درباره امام حسین و روز عاشورا

شعر زیبای سید حمیدرضا برقعی درباره مولا و غدیر