امشب شهادتنامهی عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود
امشب بود برپا اگر، این خیمهی خون خدا
فردا به دست دشمنان، برکنده از جا میشود
امشب شهادتنامهی عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود
امشب بود برپا اگر، این خیمهی خون خدا
فردا به دست دشمنان، برکنده از جا میشود
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه اربــاب مقــاتل به تفــاهم گفتند
گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پســر ام بنین و پســر فــاطمه(سلام الله علیها) را
قمر هاشمی از اصل و نَسَب می گوید
دیگری هم اَنا قتّالُ عــرب می گوید
شخصیت، سیره و نهضت زندگىآفرین سرور و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) همواره از سوى اندیشمندان مورد دقت و بررسى و نقادى قرار گرفته است. هزاران مقاله و صدها کتاب از طرف صاحبان اندیشه و قلم و بیان از همه ملل و نحل به رشته تحریر درآمده است.
در میان متفکّران، کسانى به بلنداى شخصیت آن امام همام اشاره کردهاند که حتّى کمترین سنخیّت با حضرت ندارند و برخى از آنان حتّى از مخالفان او به حساب مىآیند، امّا در عین حال او را ستودهاند.
در این نوشتار مختصر، سخنان تعدادى از بزرگان و متفکّران جهان را دراین باره مىخوانید:
جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی)
وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل امام حسین(ع) و مأمور به خونریزی میکرد، آنها میگفتند: چه مبلغی به ما میدهی؟ امّا انصار حسین(ع) به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار کشته شویم، باز میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
افتادی از بلندی و آقا سرت شکست
ته مانده های زخمی بال و پرت شکست
وقتی عمود آمد و شق القمر که شد
تیر کمان میان دو چشم ترت شکست
پاره پاره روی زمین قرص ماه ریخت
تا علقمه رسید ولی بین راه ریخت
پا می شود،دوباره زمین می خورد حسین
دست خودش نبود که بی تکیه گاه ریخت
آنکه رخسار ترا این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
آنکه می داد ترا حسن و نمی داد وفا
کاشکی فکر من عاشقِ شیدا می کرد
یا نمی داد ترا این همه بیدادگری
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد
کاشکی گم شده بود این دلِ دیوانه ی من
پیش از آن روز که گیسوی تو پیدا می کرد
ای که در سوختنم با دلِ من ساخته ای
کاش یک شب دلت اندیشه ی فردا می کرد
کاش می بود به فکر دلِ دیوانه ی ما
آنکه خلق پری از آدم و حوا می کرد
کاش درخواب شبی روی تو می دید عماد
بوسه ای از لب لعل تو تمنا می کرد
عماد_خراسانی
ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ :
ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ، ﯾﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ .
ﯾﺦ ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ﯼ ﺗﯿﺰ، ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﯼ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑُﺮﺩ . ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﻭ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ.