وبلاگی پر از مطالب خواندنی

۹۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

دست حیدر رفت بالا

به استقبال غدیر برویم



 دست حیدر رفت بالا ، عرشیان دلباختند

از شعف در عرش اعلا حیدریه ساختند


دست حیدر رفت بالا ؛ چون غلامان اسیر

حضرت جبریل گفتا : یا علی انت الامیر


دست حیدر رفت بالا تا که دین کامل شود

آنچه که میخواست احمد عاقبت حاصل شود


دست حیدر رفت بالا ، بانگی آمد : ای رسول

سعیکم مشکور ، حالا حج تو گشته قبول


دست حیدر رفت بالا ، حاجیان همت کنید

یا علی گویید ، فورا با علی بیعت کنید


دست حیدر رفت بالا کینه ها ابراز شد

از همانجا دشمنی با مرتضی آغاز شد


دست حیدر رفت بالا دشمنی، دشمن آشکار شد

دست مظلوم مدینه بین کوچه بسته شد


دست حیدر رفت بالا حرمت مولا شکست

پشت درب خانه ، ملعون ، سینه ی زهرا شکست


دست حیدر رفت بالا ،با دلی زار و غمین

بعد زهرا سالها شد مرتضی خانه نشین


دست حیدر رفت بالا ،در مدینه مجتبی

آن عزیز فاطمه شد کشته ی زهر جفا


دست حیدر رفت بالا ،از لجاجت با علی

اربا اربا شد علی ابن حسین ابن علی


دست حیدر رفت بالا ، دست سقا شد قلم

در کنار علقمه شد واژگون صاحب علم

دست حیدر رفت بالا ، قاسم گل پیرهن

از فرش افتاد ،له شد پیکر ابن الحسن


دست حیدر رفت بالا ،نیزه ها آمد فرود

هیچکس در قتلگه فکر دل زینب نبود ..

۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

شعر بسیار زیبای نابینا و ستمگر اثر رهی معیری


فقیر کوری، با گیتی آفرین می گفت:

که ای ز وصف تو الکن، زبان تحسینم

به نعمتی که مرا داده ای ، هزاران شکر

که من نه در خور لطف و عطای چندینم

خسی گرفت گریبان کور و با وی گفت:

که تا جواب نگویی، ز پای ننشینم

من ار سپاس جهان آفرین کنم ، نه شگفت

که تیزبین و قوی پنجه تر ز شاهینم

ولی تو کوری و ناتندرست و حاجتمند

نه چون منی ، که خداوند جاه و تمکینم

چه نعمتی است تورا، تا به شکر آن کوشی؟

به حیرت اندر، از کار چون تو مسکینم

بگفت کور: کزین به چه نعمتی خواهی؟

که روی چون تو فرومایه ای نمی بینم!

دیوان رهی معیری

۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

گله کردی (از طرف خدا)


عالم ز برایت آفریدم، گله کردی

از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی


گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی


جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور

از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی


گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

بر بخشش بی منت من هم گله کردی


با این که گنه کاری و فسق تو عیان است

خواهان توأم، تویی که از من گله کردی


هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی


صد بار تو را مونس جانم طلبیدم

از صحبت با مونس جانت، گله کردی


رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

با این که نماز تو خریدم، گله کردی


بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟

بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!


از عالم و آدم گله کردی و شکایت

خود باز خریدم گله ات را، گله کردی...

۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

تقدیم به مهربانم

دریا


تو نه مهتاب و نه خورشید فقط دریایی

تو همان ناب ترین جاذبه دنیایی

مثل اشعار اهورایی باران پاکی

و به اندازه لبخند خدا زیبایی

۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

شعر طنر زیبای محکمه الهی

یه شب که من حسابی خسته بودم


همین جــوری چشامو بستـه بـودم

سیاهی چشــام یه لحظه سُـر خـورد

یــه دفعـه مثل مرده ها خوابم برد

تــو خواب دیدم محشر کــبری شده

محکـمــة الهــــی بــر پــــا شـــده
ادامه مطلب...
۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

شعر بدون نقطه درباره امام زمان


گلی گم کرده ام ای حیّ دادار

که دارد عطر روی آل اطهار

هوای وصل او دارم همه عمر

دم گورم، الهی همرهم دار

ره وصل گل روی مرادم

که راه‌مرگ مارا کرده هموار

در آورده دمارِ عمر ما را

که‌وصل روی او را دارم اصرار

سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها

ولی دارم هوای کوی دلدار

ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم

رسی کی دادِ دلهای هوادار

گرامی گوهری گم کرده دارم

که او هم در دلم دارد سر کار

دوصد سال ار دهد عمرم همه درد

رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار

هوای کوی او دارم مکرر

مگر در راه او گردم در آوار

رها کردی مرا آواره گردم

که گردد کم همی آمار و طومار

که عمری سائل کوی مرادم

مرادم، کی دهی سردار احرار

گره دارد امور اهل عالم

که سرها می رود محروم در دار

رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما

عدو همواره می گردد طمع کار

الهی عالماً در راهِ اسلام

همه آماده اما کو علمدار


۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

مشاعره(مشاجره)بسیار زیبا وخواندنی


حافظ شیرازی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

ادامه مطلب...
۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

می ترسم

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار، می ترسم…

از آن روزی که مولایم شود بیمار، می ترسم…

 

همه ماندیم در جهلی ، شبیه عهد دقیانوس...!

من از خوابیدن مهدی(عج) درون غارمی ترسم…

ادامه مطلب...
۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خواندنی ها

تنهاترین امام زمین

امام زمان


تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

تنها ، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟


وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند

دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر


تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد

گم می شود صدای تو در خنده های شهر 


تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل

ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر


دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا

با این همه گناه نگیرد دعای شهر!


اینجا کسی برای تو کاری نمی کند

فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر 


گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند

شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر


هر روز دیده می شوی اما کسی تو را 

نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر....


۲۳ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۳ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

کاش ایران می آمدی آقا

تقدیم به امام صادق علیه السلام



کاش ایران می آمدی آقا

نزد ما اهلبیت محترمند

 

پیرمظلوم بی حرم، اینجا

پسران تو صاحب حرمند

 

کاش ایران می آمدی آقا

مُلک ری قبله ی ولا می شد

 

مثل مشهد برایتان اینجا

مشهد الصادقیه بنا می شد

 

کاش ایران می آمدی آقا

قدمت روی چشم ما جا داشت

 

کاش خاک شلمچه و فکه

عطریاس عبایتان را داشت

 

کاش ایران می آمدی آقا

مردمش رأفت و حیاء دارند

 

ریسمان دست هم نمی بندند

همه دلهای با صفا دارند

 

کاش ایران می آمدی آقا

در مدینه غریب افتادید

 

من بمیرم برایتان

گیر عده ای نانجیب افتادید

 

کاش ایران می آمدی آقا

مردمش از مغیره بیزارند

 

حرمت گیسوی سپیدت را

در مدینه نگه نمی دارند

۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خواندنی ها
http://www.IraniTopSite.com , ايرانی تاپ سايت