دیشب ترا بوسیدمت وقتی که چشمت خواب بود 

وقتی که دنیا ، غرق در زیبایی مهتاب بود 


از لابلای دفترم، شعری صدا می زد تو را 

دیدم که حتی بالشم، ازدوریت بی تاب بود! 


انگار بوی مردگی پیچیده بود در خانه ام 

ماهی سرخ تنگ هم ، آماده ی قلّاب بود !


گلهای یاس روی میز از دوریت پژمرده اند 

آن زنبق توی حیاط، با بودنت شاداب بود 


دیشب تو را بوسیدمت، حتی درون قاب عکس 

طعم لبت شیرین تو ، یک مزه ی نایاب بود....