اینکه در آغوش من بودی دلیلی ساده داشت

گنج معمولا میان خانه ای ویرانه است

اصغرعظیمی مهر

 

 

 ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار

 دو نگه چون به هم آمیخت همان آغوش است

جلال عضد

 

 

 بیا تا زنده ام آغوش نابت را نصیبم کن

که قد "جو" نمی ارزد به قبرمردگان شیون!

 

 

 چرا هرکس که یک آغوشِ پُراحساس می خواهد

همیشه دستِ گرمَش را دو دستِ سَرد می گیرَد؟

 

 

 چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد

ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد

انسیه آرزومندی

 

 

در کنج لبت ظرف عسل بود و ندیدم

چشمان تو تاراج غزل بود و ندیدم

فریاد شدی، شعرشدم،حادثه رخ داد

اغوش تو میدان عمل بود و ندیدم

 

 

 سوال می کنی ازحس من در آغوشت

به من بگو که چه حسی تو در وطن داری؟

محمد رفیعی

 

 

شبیه قایق سرگشته ای رهایم کن

میان تنگه جغرافیای آغوشت

مصطفی مهیمنی

 

 

"گیسوانم موج موج وشانه هایت سنگ سنگ

موج را آغوش سنگ آرام میسازد .. بمان !"

 

 

گیسو بتِکان دختر زیبای غزلها

آب ازسرمن رفته و دیگر چه حجابی؟

دیشب زدم ازخواجه پی هردویمان فال

می گفت:«حلال است به ایام شبابی»

زندان اگر آغوش تو،سلول تو بازوست

به به... که چه بندی، چه قرنطینه ی نابی

 

 

 من پزشکی خوانده ام ، درد تورا میدانمش

فاصله داری ز آغوشم که تب دارد تنت

 

 

وقتی که گرفته ست دلی ، واجب عینی است

"بوسیدن پیشانی معشــــــــــوق در آغوش"

 

 

هی شعر نگو،لفظ نیا،حرف نزن مرد

گاهی بغلم کن،بغلم کن،بغلم کن...

عاطفه عبدالکریم پور

 

 یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

فاضل نظری