ای مسیحا که کنی زنده دو صد عیسی را
ای که چشم تو کند کار دو صد موسی را
تو حسینی که خدا گشته بهای دم تو
تو حسینی که شدی آینه ، بی همتا را
گفته احمد که حسین از من و من از اویم
جان شیرین شده ای جان و تن طاها را
گفته ای هر چه پسرهست علی بگذاری
تا کنی زنده به دنیا علم مولا را
تا که بر روی لبم نام تو را می گویم
می کنم شاد دل مادرتان زهرا را
کربلا آخر دنیای همه نوکرهاست
دم آخر برسان آخر دنیا ما را
تا که ناکام از این عالم خاکی نروم
کن نصیبم سحری جنت پایین پا را
شوق وصل است که در دیده ما
می جوشد
قسمت دیده ی ما کن نظر دریا را
زودتر کار مرا دست علمدار انداز
نیست معلوم ببینم سحر فردا را
کشته ی اشک، بده اشک، بده سوز جگر
تا که از داغ تو پر خون بکنم دلها را
جان به قربان ترک های لب تشنه ی تو
آب کرده لب خشک تو قد سقا را
چه کشیدی تو در آن لحظه که دیدی آقا
پر نموده تن اکبر همه ی صحرا را
طالب خون تو کی می رسد از راه حسین
تا کند پر ز حسینیه همه دنیا را...