وبلاگی پر از مطالب خواندنی

سروده جدید سیدحمید رضا برقعی درباره حضرت زهرا

خطبه فدکیه

سروده جدید سیدحمیدرضابرقعی 

در وصف حضرت زهرا (سلام الله علیها)


گل های عالم را معطر کرده بویت

ای آن که می گردد زمین در جست و جویت


یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان

می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت


سیاره ها را در نخی می چیدی آرام 

می ساختی تسبیحی از خاک عمویت


برداشتند از سفره ات نان، مردم شهر

جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت

ادامه مطلب...
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۵ ۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
خواندنی ها

راستی فاطمیه نزدیک است

فاطمیه

شعر رو تا آخر بخونین


زیر باران دوشنبه بعد از ظهر


اتفاقی مقابلم رخ داد


وسط کوچه ناگهان دیدم


زن همسایه بر زمین افتاد

ادامه مطلب...
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۶ ۲۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱
خواندنی ها

درد دل علامه امینی (ره)


آیت الله فاطمی نیا (حفظه الله) می فرمایند:

یک سخنی علامه امینی(ره) نقل کردند خیلی منقلب شدم.

ما یک "الغدیر" می شنویم و خیلی گذرا عبور می کنیم. یازده جلد چاپ شده و یازده جلدش چاپ نشده است.

بیست و دو جلد تحقیقی! خدا می داند که این مرد در راه نوشتن این کتاب، فانی شد! چه زحمات طاقت فرسایی متحمل شد! می گویند  بعد از نوشتن الغدیر گفته بود:

روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین (علیه السلام) مخاصمه خواهم کرد! 

همانطور که آنها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند؛ وگرنه من می خواستم معارف امیرالمومنین را گسترش بدهم؛ اینها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم!

وقتی می گویند اول مظلوم عالم؛ بی جهت نیست! حضرت چقدر مظلوم است که بعد از قرن ها، تازه باید در اثبات امامتش کتاب بنویسند!

 منبع: نکته ها از گفته ها 


 لینک دانلود رایگان این کتاب (11 جلد کامل) به درخواست یکی از دوستان گذاشته شد.
http://www.aviny.com/library/alghadir/download/fehrest.aspx
http://www.iranpdf.com/religious/translation-alghadir.html
۳۰ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۲ ۱۹ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۱
خواندنی ها

بدترین و بهترین بندگان خدا


روزی حضرت موسی (ع)روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد واز درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهمبدترین بندهات را ببینم


ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو  اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است .

ادامه مطلب...
۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۰ ۱۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
خواندنی ها

عاقبت نیش زدن به شوهر

زخم زبان


آیت الله فاطمی نیا نقل کردند:


مرحوم حاج شیخ رجبعلی خیاط با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنها یک زن و شوهری بودند. 

یک روز که پس از زیارت از حرم بیرون آمده و برمی گشتند، این زن و شوهر با فاصله زیادی از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند، در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزاردهنده به وی می گوید.

هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد زیارت قبول می گوید، به آن خانم که می رسد، می فرماید: تو که هیچ، همه را ریختی زمین!

آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟ من این همه راه آمده ام کربلا، مگر من چکار کرده ام؟!

فرمود: 

از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت!


نکته ها از گفته ها، دفتر اول 


۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۰۰ ۱۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱
خواندنی ها

خوش شانسی یا بدشانسی ؟


یک روز اسب به طرف تپه ها فرار کرد و وقتی همه همسایه های کشاورز با پیرمرد به خاطر بد شانسی اش اظهار همدردی می کردند او جواب می داد :((بد شانسی؟یا خوش شانسی؟چی کسی می داند))


یک هفته بعد اسب با گله ای از اسب های وحشی از تپه ها برگشت این بار همسایه ها به خاطر خوش شانسی اش به کشاورز تبریک گفتند او جواب داد :


((خوش شانسی یا بد شانسی؟ چه کسی می داند؟))


روزی وقتی پسر کشاورز تلاش میکرد تا یکی از اسب های وحشی را رام کند،از پشت اسب افتاد وپایش شکست  .همه فکر کردند بدشانسی بزرگی است بجز کشاورز.تنها عکس العمل او این بود :((بدشانسی ؟یا خوش شانسی؟چه کسی میداند؟))


چند هفته بعد ارتش آن روستا آمد و هر جوانی را که دارای بدن سالمی بود مشمول نظام وظیفه می کردند


اما وقتی آنها پسر کشاورز را با آن پای شکسته دیدند او را رها کردند


حالا آن خوش شانسی یا بدشانسی ؟چه کسی میداند


نکته اخلاقی :هیچوقت نگیید من بد شانسم یا من خوش شانسم چه کسی میداند ؟


۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۰۰ ۱۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
خواندنی ها

DNA یکی از شگفتی های خلقت

DNA


ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ؟


ﻫﺮ ﮔﺮﻡ DNA ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻇﺮﻓﯿﺖ 455 ﺍﮔﺰﺍﺑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ .


ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺍﮔﺰﺍ ﺑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﮔﯿﮕﺎ ﺑﺎﯾﺖاﺳﺖ .


ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎﯼ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ 1.8 ﺯﺗﺎﺑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ .

ﻫﺮ ﺯﺗﺎﺑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ 1000 ﺍﮔﺰﺍ ﺑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﮔﺮﻡ DNA ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﻨﺪ .


ﻣﻘﺪﺍﺭ DNA ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽﻫﺎﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﻨﺪ .


ﻫﺮ DNA ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﻓﺎﺭﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 2000 ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﺻﻔﺮ ﺩﺭﺟﻪ ﻓﺎﺭﻧﻬﺎﯾﺖ ﮐﺎﻫﺶ ﺩﻫﯿﻢ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ 2 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺳﺎﻝ

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺣﻔﻆ ﮐﻨد! 


منبع: دپارتمان فیزیولوژی دانشگاه هاروارد


یکی دیگه از شگفتیهای موجود در خلقت انسان

هنوز هستن آدمهایی که به وجود خدا شک دارن و یا حتی اصلا قبول ندارن

به این آدما چی باید گفت...



۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ۲۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰
خواندنی ها

بزرگترین مصیبت


بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که


نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد


نه شعور لازم برای خاموش ماندن


۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۰ ۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
خواندنی ها

تو هم آسمون باش

عکس قبلی حذف شد و عکس جدید جایگزین شد


همه آسمون و بارون رو دوست دارن


چون وقتی میباره… واسه همه میباره… 


وقتی خورشید میتابه واسه همه است.


تو هم آسمون باش… برا همه بارون محبت ببار،


هر کی که دوسش داری، یا دوسش نداری،


یا دوسش داشتی، یا ازش بیزاری…


حتی به عابر پیاده ای که از کنارت می گذره لبخند بزن…


اینطوری لبخند خدا رو هم 

لمس میکنی 


امتحان کن!! 


۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۱۷ ۲۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
خواندنی ها

برو کشکت را بساب


♦️می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.


شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.


مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود.


کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب.»


۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۰۷ ۲۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
خواندنی ها
http://www.IraniTopSite.com , ايرانی تاپ سايت