تک بیتهای ناب


حس و حال همه ی ثانیه ها ریخت به هم

شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!

امید صباغ نو


حال مرا از شعرهایم بو نخواهی برد

من پشت شعری که نخواهم گفت میمیرم.

راضیه فولادوند



حال شاهی بی پسر دارم که شب ها پشت کاخ

رازهای سلطنت را می نویسد روی خاک



حالِ من مثل یتیمی ست که هنگام دعا

به فرازِ "باَبی اَنْتَ وَ اُمّی" برسد

علی عطری



حرف برای گفتن زیاد بود ، وقت کم 

بوسیدمت



حجابت، عاشقت کرده مرا، مجبورم و باید

برای اینکه هم کفوت شوم ،ته ریش بگذارم 



حتی میان خواب حرم را ندیده ام 

با ما چه کرده است،گناهان بی شمار



حالی که دارم بی تو هرشب خوب معلوم است

ایرانم و افتاده ام در دست چنگیزی

احسان اکابری



حرف رفتن تا زدی باران گرفت

اشک تهران را درآوردی ...نرو



حال من حال مریضی است که در کشتن او

درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند

حسین عباسی فر



حتی مسیحی را ندا دادی بیاید

ای خاک بر فرق سرم آقای خوبم